https://srmshq.ir/lx4mqc
هدف از این پژوهش اثبات مالکیت یک ساز به نحلهای خاص نیست چون تاریخ ثابت کرده است سازها مانند هر ابزار هنری در بستِ هیچ مشی و آیین و تفکری نمیمانند و از حصارها فراتر میروند. هدف از این نوشتار شروع پژوهشی است درباره تاریخ یک ساز مهم که در پرده ابهام مانده است. شکی نیست که مستندات این نوشتار نمیتواند در اثبات اینکه ساز عرفانی سهتار ساز صوفیان نعمتاللهی بوده است و به این مسلک متعلق بوده، کافی باشد اما میتواند وجود پررنگ و برجسته این ساز را در بین اهالی این نحله تأیید کند. شکی نیست که پژوهشهای ژرفتر میتواند نتایج مهم و روشنگری درباره ارتباط این ساز با این سلسله عرفانی و حتی ارتباط این ساز با ساز همنام خود در شبهقاره هند (ساز سیتار) داشته باشد. پیش از موضوع اصلی باید گفت سلسله نعمتاللهی یکی از سلسلههای مهم تصوف است که پیش از وجود شاه نعمتالله ولی در قرن هشتم به سلسله معروفیه شناخته میشد که سرشاخه آن معروف کرخی بود. به معروفیه ام السلاسل گفته میشود زیرا تعداد زیادی از سلسلهها منشعب از این سلسله بودهاند. شاه نعمتالله مرید شیخ عبدالله یافعی بود پس از شاه نعمتالله سلسله معروفیه به سلسله نعمتاللهی مشهور شد. بعد از صفویه و فشار آنها بر صوفیان، بزرگان سلسله نعمتاللهی مجبور به کوچ به شهر دکن هندوستان شدند و این سلسله در هند ادامه یافت. چون در زمان صفویه پیروان این سلسله شیعه مذهب شدند و تشیع از طریق آنها در هندوستان و بهویژه در دکن نفوذ و گسترش یافت. در سال ۱۱۹۰ قمری و در زمان قطبیت شاه علیرضا دکنی دوازدهمین جانشین شاه نعمتالله، معصوم علیشاه به همراهی شاه طاهر دکنی برای احیای این سلسله به ایران آمدند. فیض علیشاه و نورعلیشاه نیز به یاری معصوم علیشاه آمدند و بعد از درگذشت معصوم علیشاه نورعلیشاه به قطبیت این سلسله انتخاب شد. در ادامه این سلسله به سه سلسله ذوالریاستینی که امروزه به نورعلیشاهی شهره است و سلسله گنابادی یا همان سلطان علیشاهی و سلسله صفی علیشاهی تقسیم شد. میشود گفت سلسلههای تصوف از زمان زندیه در ایران حضور دوباره یافتند وخصوصاً در زمان قاجار و پس از مرگ فتحعلیشاه و جانشینی محمدشاه آزادی عمل یافتند حال به ارتباط ساز سهتار با این نحله میپردازم.
ساز سهتار یکی از مهمترین سازهای عرفانی است که به نظر میرسد برای نخستین بار در فرهنگ پارسی به پارسی برهان قاطع نام آن بهعنوان یک ساز ایرانی ثبت شده است. برهان قاطع در سال ۱۰۳۰ خورشیدی و توسط محمدحسین بن خلف تبریزی در هندوستان منتشر شده است و جالب اینکه این فرهنگ با هزینه سلطان عبدالله قطب شاه یکی از بزرگان سلسله نعمتاللهی و شیعیان دکن هندوستان تهیه و منتشر شده است. میشود گمان داشت که خلف تبریزی هم از مریدان ایشان بوده است. از همین مسئله میشود برداشت کرد که این ساز در سلسله نعمتاللهی جریان داشته است زیرا دکن و پادشاهانش بعد از شاه نعمتالله ولی سالها حفظ و سرپرستی و تبلیغ سلسله نعمتاللهی را به عهده داشتند و پایگاه این سلسله به دکن منتقل شده بود. حتی هزینه اولیه ساخت آرامگاه شاه نعمتالله ولی در ماهان کرمان توسط، پادشاه دکن پرداخت شد. مسئله دیگر این است که بسیاری از موسیقیدانان هندی ساز سیتار را برگرفته از سهتار ایرانی دانستهاند و حتی تلفظ سهتار در گویش هندی سیتار میشود. بعید نیست که این سهتار که توسط نعمتاللهیها در دکن نواخته میشده به سایر نقاط هندوستان هم رفته و تغییر شکل داده است. نکته دیگر پیوند نام سهتار با نام محمدتربتی، مشهور به مشتاق علیشاه کرمانی است. او در سال ۱۱۶۰ خورشیدی در شهر کرمان یک سیم به سهتار اضافه کرد که هنوز در سهتار به سیم مشتاق مشهور است. گروهی بر این باورند که شاید مشتاق دوتار را از تربتحیدریه به کرمان آورده و با افزودن سیم و تغییر دستانها آن را به سهتار تبدیل کرده است. البته این نظر با مستندات هماهنگ نیست. مشتاق نیز از بزرگان سلسله نعمتاللهی بود که به امر نورعلیشاه اصفهانی در کرمان مسئول ارشاد مریدان و ترویج سلسله نعمتاللهی شد. بعد از او درویش خان همین کار را در ساز تار تکرار کرد و سیم مشتاق را به تار هم افزود و تار از پنج سیم به شش سیم تغییر پیدا کرد. درویش خان هم از دراویش نعمتاللهی بود، از شاخه صفی علیشاهی که بعد از درگذشت میرزا حسن اصفهانی با لقب فقری صفی علیشاه نعمتاللهی، قطبیت به علیخان ظهیرالدوله ملقب به صفاعلیشاه سپرده شد که او انجمن اخوت را تشکیل داد و درویش خان هم یکی از اعضا این انجمن بود. مریدان این سلسله به اخوان صفا مشهور شدند. تبرزین طلایی نشانی بود که در زمان آنها به بزرگان موسیقی اهدا میشد. استاد سعید هرمزیزاده ۱۲۷۶ خورشیدی از سهتار نوازان برجسته دوران خود، جزو اخوان صفا بود و نشان تبرزین طلایی را از شخص درویش خان دریافت کرد. یوسف فروتن زاده ۱۲۷۰ خورشیدی نیز از نوازندگان خوب سهتار بود که جزو انجمن اخوت بود و نشان تبرزین طلایی را از دست درویش خان دریافت نمود. ارسلان درگاهی زاده ۱۲۸۱ از دیگر شاگردان درویش خان و نوازنده خوب سهتار بود که او نیز نشان تبرزین طلایی را از وی دریافت کرد. نوازنده دیگری که در اوایل دوره قاجار دستی در سهتار نوازی داشت میرزامحمد شفیع متخلص به وصال شیرازی بود که خود از مشایخ سلسله نعمتاللهی آن زمان است. وی مرید میرزا ابوالقاسم شیرازی (سکوت شیرازی) بود که خود او از دلسپردگان نورعلیشاه اصفهانی میباشد. وصال شیرازی نقش مهمی در رواج سهتار نوازی در محافل صوفیان نعمتاللهی شیراز داشت. از نوازندگان مهم سهتار میتوان از علیاکبر شیدا نام برد. او زاده ۱۲۲۲ خورشیدی بود. شیدا علاوه بر نوازندگی سهتار در شعر، خوشنویسی، ترانهسرایی و تصنیفسازی شهره بود. وی از مریدان صفاعلیشاه نعمتاللهی بود. صفاعلیشاه لقب فقری مسرورعلی را برای او برگزید. اکنون به نام درخشان استاد احمد عبادی میرسیم. وی فرزند میرزاعبدالله بود و در منزل سردم و کشکول و تبرزین داشتند که آن را به رابطه معنوی جد خود و ارتباط معنوی پدربزرگ خود علی اکبرخان فراهانی با مشتاق علیشاه و سلسله نعمتاللهی مرتبط میدانستد. کشکول و تبرزین استاد عبادی هماکنون در موزه موسیقی ایران موجود است. اگرچه نقدهای گوناگونی بر سلسلههای تصوف وارد شده است ولی در این نکته شکی نیست که ادبیات و هنر ایرانی وامدار این نحلههاست و تعداد زیادی از بزرگان هنر و ادبیات با این نحلهها مأنوس بودهاند و این میراث ادبی و هنری توسط پیروان این جریان حفظ و نگهداری شده است. شوربختانه تعصبات بیمورد و کژفهمیها در دورانهای گوناگون تاریخی رشد هنری و ادبی ایران را بسیار کند کرده است. بهویژه هنر موسیقی که بیشترین آسیب را از این مسئله دیده است و این در حالی است که در دورانهای کهنتر، موسیقی ایران در شکوه بسیار بوده است و موسیقی دیگر ملل از جمله موسیقی کشورهای عربی، کشورهای شمال آفریقا، ترکیه و حتی اندلس (اسپانیای امروز) وامدار آن هستند. با تأسف همین ساز سهتار در عهد قاجار و پهلوی بهصورت کتابی و در گویش رایج زیرعبایی ساخته میشد که نوازنده بتواند ساز را در زیر لباس پنهان کند تا دیگران متوجه حمل آن نشوند و با این روش از گزند و آزار و زخمزبان آنها دوری میکردند درحالیکه در همان دوران صوفیان از این سازها بهره میبردند و نغمات و سازهای ایرانی را زنده نگه میداشتند. استفاده از سازهای مختلف در سلسلههای گوناگون سبب شده است برخی از سازها شناسنامه موسیقایی و ابزار معنوی آنها گردد. برای نمونه ساز کهن تنبور در بین یارسان و اهل حق، ساز دف در سلسله قادریه و ساز نی در سلسله مولویه. بر همین روال و مستندات پیش رو، ساز سهتار را هم میتوان ابزار موسیقایی اصلی سلسله نعمتاللهی دانست. بدون شک هدف نوشتار تلاشی است برای شناخت حلقههای گمشده تاریخی پیرامون ساز پر رمز و راز سهتار که به گفته بزرگان آوایش برای یک نفر بیش است و برای دو نفر کم.
یاحق
مدرس موسیقی و پژوهشگر هنر
https://srmshq.ir/fjmkr2
تاریخچه تمرین موسیقی به مرور زمان و در دورههای مختلف تاریخی شکل گرفته است. در ادامه، هر دوره به تفصیل بررسی شده و تغییرات و روشهای تمرین موسیقی در آن زمان شرح داده شده است.
دوران باستان
در دوران باستان، موسیقی نقش مهمی در فرهنگهای مصر، سومر و به ویژه یونان ایفا میکرد. موسیقی در آن زمان اغلب در مناسبات مذهبی و آیینی استفاده میشد و نوازندگان تمرینات خود را بر اساس الگوهای شفاهی و تمرینهای تکراری اجرا میکردند.
در مصر باستان، موسیقی بخشی از مراسم مذهبی و جشنها بود و نوازندگان از سازهای سادهای مانند نی و چنگ استفاده میکردند. تمرین موسیقی در این دوره بیشتر تجربی و بر پایه شنیدن و تقلید بود.
در سومر، یکی از قدیمیترین تمدنها، شواهدی از آموزش موسیقی و نوازندگی وجود دارد که نشان میدهد تمرین به صورت منظم و با هدف یادگیری سازهای زهی و کوبهای انجام میشده است.
اما مهمترین تأثیر در دوران باستان متعلق به یونان باستان است، جایی که موسیقی علاوه بر جنبه عملی، دارای ابعاد نظری و فلسفی بود. فیلسوفانی مانند افلاطون و ارسطو به آموزش موسیقی و اهمیت تمرینات منظم و دقیق برای پرورش ذهن و روح پرداختهاند. آنها معتقد بودند تمرین موسیقی نهتنها مهارت نوازندگی را افزایش میدهد، بلکه باعث رشد اخلاقی و هوش میشود.
تمرین موسیقی در یونان بر اساس مقیاسهای خاص، ریتمها و هارمونیهای اولیه بود و نوازندگان با تکرار و تمرین تکنیکهای صوتی و سازهای زهی، تسلط خود را بالا میبردند. همچنین، در این دوره روشهای آموزش موسیقی به صورت شفاهی و انتقال تجربیات از استاد به شاگرد رایج بود.
قرون وسطی
در قرون وسطی، موسیقی عمدتاً در کلیساها رواج داشت و نقش مهمی در آیینهای مذهبی ایفا میکرد. تمرینات موسیقایی بیشتر جنبه مذهبی داشتند و نوازندگان بیشتر روی اجرای آوازهای مذهبی مانند گریگوریان تمرکز میکردند.
با پیشرفت نتنویسی در این دوره، تمرین بر اساس نتهای مکتوب رواج یافت که امکان تمرین دقیقتر و ساختاریافتهتر را فراهم کرد. به جای اینکه تنها از حفظ و تکرار شفاهی استفاده شود، نوازندگان میتوانستند نتها را مطالعه کنند و تمرینات خود را منظمتر کنند.
تمرینها به صورت گروهی در صومعهها و کلیساها و نیز به صورت فردی انجام میشدند. آموزش موسیقی در این دوره بیشتر به وسیله کشیشان و موسیقیدانان کلیسا صورت میگرفت و روشهای تمرینی با محوریت خواندن صحیح و اجرای دقیق آوازها شکل میگرفت.
از نظر سازهای موسیقی، در قرون وسطی سازهای زهی و بادی سادهتر استفاده میشدند و نوازندگان با تمرین مکرر تکنیکهای پایه و اجرای قطعات مذهبی، مهارت خود را افزایش میدادند
رنسانس
دوران رنسانس (قرون ۱۴ تا ۱۶ میلادی) تحولات بزرگی در موسیقی و آموزش آن ایجاد کرد. با گسترش چاپ کتابهای موسیقی و نتنویسی دقیقتر، نوازندگان قادر شدند تمرینات خود را با دقت بیشتری انجام دهند.
در این دوره، موسیقی چندصدایی (پلیفونی) به اوج خود رسید و نوازندگان باید همزمان چند خط ملودیک را کنترل کنند. این موضوع باعث شد تمرینها شامل هماهنگی چندصدایی، هارمونی و کنترپوان باشند که نیازمند تمرینات دقیق و پیچیدهتری بود.
تمرینها هم به صورت فردی و هم گروهی اجرا میشدند و نوازندگان علاوه بر مهارتهای فنی، به یادگیری اصول نظری موسیقی توجه زیادی داشتند. آموزش موسیقی در این دوره به صورت رسمیتر شد و آکادمیها و مدارس موسیقی پایهگذاری شدند.
مثالی از تمرینات رنسانس، اجرای قطعات چندصدایی توماس تالیس و پالستینا است که به نوازندگان کمک میکرد مهارت در ترکیب ملودیها و هارمونیها را تمرین کنند.
باروک
دوران باروک (قرون ۱۷ تا اوایل ۱۸ میلادی) شاهد توسعه سازها و تکنیکهای پیشرفته نوازندگی بود. نوازندگان در این دوره به تمرین تکنیکهای پیچیده مانند اسکیلها، آربرژیوها و تریلها پرداختند و اجرای قطعات آهنگسازانی مانند یوهان سباستین باخ و هندل را به عنوان تمرینهای استاندارد انتخاب کردند.
تمرینات فردی و گروهی اهمیت زیادی داشتند و استادان موسیقی تأکید زیادی بر تمرین منظم، تکنیکی و دقیق داشتند. در این دوره، کتابهای تمرینی و روشهای تدریس خاصی شکل گرفت که نوازندگان را در یادگیری تکنیکهای نوین یاری میکرد.
برای مثال، کتاب «آرت آف ویولن پلی» نوشته ژان-ماری لوران، یکی از منابع مهم تمرین ویولن در باروک بود که تمرینات تکنیکی و نوازندگی را به صورت سیستماتیک ارائه میداد.
کلاسیک
دوره کلاسیک (اواسط قرن ۱۸ تا اوایل قرن ۱۹ میلادی) با تمرکز بر نظم، تعادل و وضوح در موسیقی شناخته میشود. نوازندگان روشهای تمرینی منظمتر و ساختارمندتری داشتند.
تمرینها با هدف بهبود تکنیک، ریتم و بیان موسیقی طراحی میشدند. قطعات موزارت، هایدن و بتهوون به عنوان نمونههای استاندارد تمرینی استفاده میشدند.
در این دوره، آموزش موسیقی بیشتر به صورت آکادمیک و در مدارس موسیقی صورت گرفت و روشهای تمرین استاندارد شد. نوازندگان به تمرینات روزانه، جدی و دقیق اهمیت زیادی میدادند تا به تسلط کامل برسند.
تمرینات شامل تکنیکهای پایه، کنترل ریتم، داینامیک و همچنین تمرین بیان موسیقایی بود.
رومانتیک
دوره رومانتیک (قرن ۱۹ میلادی) با تأکید بر احساسات عمیق، بیان فردی و آزادی هنری همراه بود. نوازندگان تمرینهای فنی پیشرفته را همراه با تمرینات بیان موسیقایی انجام میدادند.
قطعاتی از آهنگسازانی مانند فردریک شوپن، فرانز لیست و یوهانس برامس نمونههایی از تمرینات ترکیبی تکنیک و بیان عاطفی بودند.
تمرینات شامل تمرکز بر دینامیک (شدت صدا)، روباتو (آزاد کردن ریتم) و حالتهای دراماتیک بود. نوازندگان باید مهارتهای تکنیکی خود را برای بیان احساسات و حالات مختلف موسیقی به کار میگرفتند.
روشهای تمرین در این دوره به شکل روزانه و هدفمند بودند و نوازندگان علاوه بر نوازندگی، به مطالعه و درک عمیق موسیقی توجه داشتند.
قرن بیستم و دوران معاصر
در قرن بیستم و دوران معاصر، فناوریهای جدید مانند ضبط صدا، پخش صوت و نرمافزارهای آموزشی تأثیر زیادی بر روشهای تمرین گذاشتند.
تمرین هدفمند و هوشمند با استفاده از ابزارهای تکنولوژیک مانند مترونوم دیجیتال، نرمافزارهای تحلیل اجرا و ضبطهای تمرینی رایج شد.
علاوه بر این، استفاده از روشهای روانشناسی یادگیری، تمرین ذهنی (visualization) و حفظ سلامت جسمی و روانی نوازندگان در اولویت قرار گرفت.
روشهای متنوعی برای سبکهای مختلف موسیقی ایجاد شد که باعث گسترش دامنه تمرینها و تکنیکها شد.
آموزش آنلاین و دسترسی به منابع جهانی باعث شد نوازندگان سراسر جهان بتوانند بهراحتی به تکنیکها و روشهای جدید دسترسی پیدا کنند.
بخش دوم: مبانی علمی تمرین موسیقی
تمرین موسیقی فرآیندی چندبعدی است که برای موفقیت و پیشرفت نیازمند فهم عمیق از جنبههای علمی مختلفی است. این جنبهها شامل روانشناسی یادگیری، عصبشناسی، فیزیولوژی حرکتی، روانشناسی انگیزشی و اصول تربیتی میشوند. شناخت این مبانی به نوازندگان کمک میکند تا تمرینهای خود را هوشمندانهتر، مؤثرتر و سازگار با ظرفیتهای فردی طراحی کنند. در ادامه، شش زیرمجموعه اصلی مبانی علمی تمرین موسیقی را با جزئیات کامل شرح میدهیم.
...
ادامه این مطلب را در سرمشق شماره ۹۰ مطالعه فرمایید.
https://srmshq.ir/g8ap2c
این مقاله در نهایت احترام به پیشکسوتان آموزش موسیقی در ایران و کرمان نگارش شده است. آنهایی که در اوج محدودیتها و سختیها، عاشقانه به کار خود ادامه دادند و چراغ آموزش این هنر ارزشمند را در سرزمین مادری ما زنده نگاه داشتند.
پیشگفتار
بیش از سه دهه در حال فراگیری موسیقی و نزدیک به دو دهه است که در امر آموزش موسیقی فعال هستم. در سالهای فعالیت آموزشی خود، همواره این موضوع توجه من را جلب میکرد که چرا کیفیت آموزش موسیقی کلاسیک در ایران، بهویژه در کرمان قابل مقایسه با سطح جهانی آن نیست. اختلاف کیفیت نوازندگی بهویژه در سازهای زهی آرشهای (زمینه فعالیت شخصی بنده) به شکلی چشمگیر متفاوت از آن چه که در سایر کشورها در جریان است، بوده و ما نتوانستیم در زمینه آموزش کیفیت لازم را ایجاد کنیم. با وجود این که، امر آموزش آکادمیک در ایران ریشهای بسیار قوی در تاریخ و فرهنگ غنی ایرانی دارد و ما در المپیادهای مرتبط با علوم پایه و رایانه در سطح جهانی بسیار شناخته شده و در طبقهای بسیار بالا قرار داشته و داریم؛ اما، در مسابقات و جشنوارههای معتبر مرتبط با موسیقی بهصورت عمومی حرف خاصی برای گفتن وجود ندارد. البته نگارنده منکر پیشرفتهای به وجود آمده در سالهای اخیر نبوده و این روند میتواند با نرخی قابل توجه افزایش یابد.
پیگیری این موضوع در یک دهه اخیر فعالیت شخصی بنده منجر به ایجاد سؤالات بسیار و ریشهای در این باب شده که چه تغییراتی باید در روند آموزش پایهای نسلها اتفاق بیافتد و چه زیرساختهایی باید ایجاد شود تا بتوان در کوتاهمدت به استانداردهای جهانی آموزش در این امر نزدیک و نزدیکتر شد و در نهایت با گذشت تعداد اندکی از نسلها به موفقیتی بسیار چشمگیر در این زمینه دست پیدا کنیم.
این موضوع در سایر موارد ممکن است برای همه مخاطبین محترم بسیار روشن و مشخص باشد که هر زمان آموزشهای پایهای در هر رشته، مورد توجه و سرمایهگذاری قرار گرفته است نوجوانان و جوانان ایرانی توانستهاند در سطحی جهانی بدرخشند. یکی از مثالهایی که میتوان در این زمینه به آن اشاره نمود، ورزش والیبال در ایران است. بهخوبی به خاطر دارم که در سنین نوجوانی من (دهه هفتاد شمسی) برنامه استعدادیابی و پرورش نوجوانان در این ورزش در دستور کار قرار گرفت و با استخدام مربیان خیلی خوبی در مدتی بسیار کوتاه تیم ملی والیبال نوجوانان ایران توانست قهرمان آسیا شود؛ اما در همان سال تیم بزرگسالان ایران با تحمل شکستهای بسیار سنگین در برابر قدرتهای آسیا بسیار سریع از گردونه مسابقات خارج شد. آن نسل نوجوانی که مورد حمایت قرار گرفته بود در سالهای بعد به نسل طلایی والیبال ایران بدل شد و شور و شعفی بسیار در میان ورزش دوستان ایرانی ایجاد کرد. با بهکارگیری مربیان در کلاس جهانی به قدرت اول آسیا و یکی از تیمهای بسیار خوب سطح بینالمللی بدل شده بود که برای بسیاری از قدرتهای کهن این رشته هم دردسرساز میشد. از نکات جالب این سرمایهگذاری استقبال بیشتر جامعه به این ورزش و پرورش استعدادهایی شگرف در این رشته شد. در هر پارک و کوی و گذر جوانان و خانوادههایی دیده میشوند که حتی با کمترین امکانات هم در حال انجام این ورزش هستند و حتی این ورزش در میان دختران نوجوان نیز بسیار محبوب شده است. این تفاوت شگرف در زمانی کمتر از دو دهه رخ داد؛ اما، پس از چند سال بسیار پرفروغ سیاستهای اشتباه ورزشی نزدیک بود تا باعث شود تمام این برنامهریزیها از بین رفته و حتی تیم ملی در آستانه حذف از لیگ ملتهای والیبال قرار گیرد. جبران این پدیده کمی طول کشید، اما بالاخره مسئولین مربوطه دوباره دست به کار شدند و کمی از پسرفتها جبران شد. با این وجود فعلاً جایگاه اول آسیا به کشور ژاپن واگذار شده است و بهراحتی قابل بازپسگیری نیست.
این اتفاق ویژه در آموزش موسیقی در ایران و بهویژه کرمان نیز قابل تکرار است؛ اما، نیاز به ساختارهایی بسیار مدون، قوی و همراهی جمعی برای رسیدن به نتایج مطلوب دارد.
دکتر شین ایچی سوزوکی
صحبت از کشور ژاپن شد، کشوری که مردمی بسیار پرتلاش، منظم با فرهنگی بسیار غنی و بهشدت آموزش پذیر دارد. فرهنگ این کشور در تمام جهان مثالزدنی است. چند روزی است که هشتادمین سالگرد بمباران اتمی دو شهر بزرگ این کشور در جنگ دوم میگذرد و این کشور که پس از جنگ با خاک یکسان شده بود و سالها به اشغال بیگانگان درآمده بود، هماکنون در فنآوری و دستاوردهای تکنولوژی و صنعتی زبان زد خاص و عام است. این کشور در زمینه آموزش و پرورش استعدادها نیز در حال حاضر در دنیا حرفهایی بسیار ارزشمند برای گفتن دارد. متدهای ژاپنی آموزش موسیقی کلاسیک حتی کشورهای غربی را هم به تسخیر خود درآوردهاند و اروپایی برای آموختن بهتر آن چه که خود خالق آن بودهاند به روشهای شرق آسیا پناه آوردهاند.
در سالهای پس از جنگ جهانی اول، جوانی ژاپنی از خانواده ساموراییها با حمایتهای خانواده سلطنتی ژاپن به آلمان سفر کرد تا به تحصیل موسیقی در رشته نوازندگی ویلن نزد مربیان آلمانی برود. او فرزند بنیانگذار بزرگترین کارخانه تولید ویلن در جهان بود و پدرش بارها توسط امپراتور ژاپن مورد ستایش و قدردانی قرار گرفته بود. دکتر سوزوکی بارها در کتابها، مصاحبهها و مقالاتی که نگارش کرده به این موضوع اشاره میکند که پدرش یکی از بزرگترین مربیهای او در دوران زندگیاش بوده و بارها و بارها نقلقولهایی را از پدرش یادآور میشود. شین ایچی سوزوکی پس از پایان تحصیلاتش در آلمان به دلیل بیماری مادر، همراه همسرش که اهل برلین بود به ژاپن بازمیگردد و همراه برادرانش کوارتت زهی و خانوادگی سوزوکی را پایهگذاری میکند (برادران سوزوکی هم موسیقی را در آلمان آموخته بودند). وی همچنین به آموزش موسیقی در مدارس سلطنتی موسیقی در ژاپن مشغول میشود.
در سالهای جنگ وی مجبور میشود تا به شهری دیگر برای تأمین چوب لازم برای ساخت و هواپیماهای جنگی ژاپن برود و روند فعالیت آموزشی او تا حدودی مختل میشود. با پایان جنگ او باری دیگر به آموزش موسیقی از طریق ویلن به کودکان ژاپنی مشغول میشود، اما این بار هدف او کاملاً متفاوت شده بود. او تلاش میکرد تا با ایجاد فضایی متفاوت و سرشار از شادمانی و شوق و تلاش نسلی متفاوت در ژاپن پرورش دهد تا صلح و انسانیت را به جای جنگ و تنفر به جهان هدیه کنند. او در کتابهایش مینویسد که کودکانی که در بمبارانهای شهرهای ژاپن شاهد فجیعترین صحنهها بودند و بسیاری از عزیزان و نزدیکان خود را در این جنگ از دست دادند (حدود یک میلیون نفر فقط در بمبارانهای شهر توکیو کشته شدند)، هماکنون نیاز دارند تا با فراگیری موسیقی به دنیای دیگری سفر کنند و از لحاظ روحی و عاطفی در محیطی متفاوت پرورش پیدا کنند.
آوازه موفقیت وی به سرعت پخش شده و کلاسهای او مورد اقبال عمومی قرار میگیرد. از مثالهایی که دکتر سوزوکی از موارد موفقیت خود در آموزش نام میبرد، میتوان به «کوجی» کودکی که خانواده خود را در بمبارانهای توکیو از دست داده بود، اشاره کرد. کوجی پیش از آغاز جنگ آموختن ویلن را نزد سوزوکی آغاز کرده بود، در زمان جنگ ارتباط او با دکتر سوزوکی قطع شد، اما پس از پایان جنگ، زمانی که سوزوکی خبر از دست رفتن خانواده او را میشنود، از طریق رادیو اعلامیه میفرستد و کوجی خردسال را که نزد عمویش در یک قمارخانه و در محیطی نامناسب در حال رشد بوده، به سرپرستی میگیرد. کوجی تا ۱۹ سالگی از آموزههای سوزوکی بهره میگیرد و در محیط آموزشی او به جوانی شایسته بدل میشود. آموزشهای خود را در کنسرواتوار پاریس و سپس تحت نظر انسکو ادامه میدهد و در سن ۳۹ سالگی موفق میشود تا به عنوان کنسرت مایستر (مهمترین موقعیت برای یک نوازنده ویلن در یک ارکستر) و سولیست دائمی فیلارمونیک رادیو برلین دست یابد. کتابها و مقالات دکتر سوزوکی سرشار از این نمونههای بسیار موفق است. موفقیت دکتر سوزوکی بهسرعت در کشورهای آمریکای شمالی و اروپا مورد توجه قرار میگیرد و اساتید برجسته دانشگاهها و کنسرواتوارهای غربی به شهر ماتسوموتو در ژاپن سفر میکنند تا شاهد جادوی موفقیت این مدرس برجسته ژاپنی باشند و روش تدریس را از او بیاموزند. پابلو کازالس نوازنده اسطورهای ویلنسل پس از مشاهده یکی از کنسرتهای پایان سال کودکان در ژاپن در حالی که اشک در چشمانش جمع شده بود در سخنرانی خود گفت «روزی ممکن است که موسیقی جهان را نجات دهد». این جمله به بهترین دکتر سوزوکی و خواستههای آموزشی او را توضیح میدهد. در پی این تلاشها دکتر سوزوکی نامزد دریافت جایزه بینالمللی صلح نوبل هم شد.
در کتاب Nurtured by Love دکتر سوزوکی تا حدی به روند ایجاد روش تدریس ویژهای که در آموزش ویلن ابداع کرده اشاره میکند. در کتابهای دیگری چون Ability Development From Age Zero نوشته شین ایچی سوزوکی و Shinichi Suzuki, The Man and His Philosophy به شکلی مفصلتر به این روند اشاره میشود. در این جا به شکلی مختصر به این روند اشاره میشود.
...
ادامه این مطلب را در سرمشق شماره ۹۰ مطالعه فرمایید.