دارالامان، در گرمگاه زمان

سیدمحمدعلی گلاب‌زاده
سیدمحمدعلی گلاب‌زاده

یادداشت

چقدر پرشکوه و بالنده است لقب «دارالامان» که گوشه‌ای از غنای طبیعی و ارزش‌های معنوی و اخلاقی این کهن دیار را به تصویر می‌کشد، گویی روایت «الاسماء تنزل من السماء» برای دارالامان کرمان نازل شده است. سرزمینی که هزاران سال پیش از ظهور اسلام، به پیشباز این کلام نبوی رفت که: «نعمتان مجهولتان، الصحت و الامان»۱، این نام مقدس، آن‌چنان دلرباست که برخی کشورهای همسایه بر آن شدند تا دارالامانی در دیار خود برپا کنند، آن‌گونه در سال ۱۹۲۰ میلادی، «شاه امان‌الله خان»، پادشاه افغانستان در جنوب غربی شهر کابل، برای ساخت پایتخت جدید این کشور، مکانی به نام «دارالامان» احداث کرد و با احداث «قصر تاج بیک» و موزه ملی افغانستان گام‌های بلندی برداشت که گرچه حاکمان پس از او این طرح را پیگیری نکردند، امّا آثار گران‌بهای آن همچنان برجاست.۲

نام کرمان هم مانند خواهرش «دارالامان»، دلبری‌هایی داشته که حتی آمریکایی‌ها را بر آن داشت تا در ایالت کالیفرنیا شهری به نام «کرمان» نام‌گذاری و محصول پسته‌اش را به بازار عرضه کنند تا قسَم‌شان راست باشد که این پسته کرمان است، هرچند که فاصله طعم و مزّه آن با پسته کرمان و رفسنجان، به اندازه صفای باطن، مهرورزی و کمال اخلاقی این کرمان و آن کرمان است.

اگرچه برخی آمریکایی‌ها بر این باورند که این نام، برگرفته از اسم دو یار و دوست به نام‌های «ویلیام کرکوف» و «ژاکوب مانسار» است۳، اما شادروان دکتر «جلال مهدویان» که اطلاعات تصویری این شهر را برایم فرستاده بود، اعتقاد داشت که زمانی یک آمریکایی برای پژوهش و تحقیق به ایران آمده و سفری به خطه جنوب و شهرهای حاشیه کویر داشته از جمله در کرمان، به بررسی و احصاء ارزش‌های مادی و تاریخی آن پرداخته و به‌ویژه مسحور شکوه و بزرگی قنات‌های آن می‌شود و گذشته این دیار را مرور می‌کند و زمانی که به کالیفرنیا برمی‌گردد، تصمیم می‌گیرد که در «فرسنو» شهری به نام «کرمان» برپا کند که حاصل تلاش‌های او به شکل‌گیری این سرزمین می‌انجامد.

به هر روی در هزاره‌های دور، حتی آن روز که این دیار ساتراپی سیزدهم بود و «کارمانیا» نام داشت و هنوز به لقب «دارالامان» زیب و زیور نیافته بود، عملاً به عنوان یکی از امن‌ترین نقاط کشور شناخته می‌شد، آن‌گونه که ملکه‌های هخامنشی «رته ستونا و آپاکیش»، مطمئن‌ترین مکان برای نگه‌داری جواهرات خود را کرمان یافتند و آن‌ها را به حاکم آن سپردند.۴

کرمانی‌ها آن‌قدر برای این لقب ارزش قائل بودند و از آن به عنوان هویت خود یاد می‌کردند که در مواردی از جان خود گذشتند تا خدشه‌ای به آن وارد نیاید، کما این که وقتی «لطفعلی‌خان زند»، دارالامان را برای در امان بودن از بیدادگری‌های «آقا محمدخان قاجار» برگزید، همه می‌دانستند این مهرورزی و مهمان‌نوازی تاوان سنگینی دارد و خان قاجار که بر بخش عظیمی از ایران مسلط شده، فرمانروایی خود را برای کرمان ناتمام نمی‌گذارد و آن را نیز به هر بهایی در اختیار می‌گیرد، اما با این همه، حاضر نشدند «لطفعلی‌خان زند»، در دارالامان، احساس ناامنی کند، لذا تمام‌قد به حمایت و پاسداری او همت گماردند، حتی در این راه حاضر نشدند از «سید ابوالحسن‌خان بیگلربیگی»۵ ملقب به «آقا» حاکمی که خیلی برایشان عزیز بود پیروی کنند، زیرا سید، مخالف حضور «لطفعلی‌خان» در کرمان بود و اعتقاد داشت که این ماندن، دردسرهای بسیاری برای کرمان دارد...

***

ادامه این مطلب را در سرمشق شماره ۹۱مطالعه فرمایید.

البرز؛ به بلندای البرز، به وسعت ایران

جمشید شهابی
جمشید شهابی

روایت ۱۵۰ سال شکوفایی مدرسه البرز تهران

***

ظهور و گسترش آموزش نوین در ایران، پدیده‌ای چندوجهی است که یکی از ریشه‌های آن به اواسط سدۀ سیزدهم هجری شمسی بازمی‌گردد. این تحول، حاصل تلاقی جریان‌های اصلاحی داخلی، نیازهای جامعۀ رو به تغییر ایران و همچنین تأثیرات و تعاملات فزاینده با دنیای غرب بود.۱

در این راستا، در سال ۱۲۸۸ ق. (۱۲۵۰ ش/ ۱۸۷۱ م.) - در بیست ‌و چهارمین سال سلطنت «ناصرالدین‌شاه قاجار» - ایران شاهد ورود گروهی فرهنگی از آمریکا بود که ریاست آن بر عهدۀ «جیمز باست» بود. او یکی از مبلغان «پرسبیتری»۲ بود که به تهران آمد و فعالیت‌های آموزشی خود را آغاز کرد. او در ابتدا کلاس‌های محدود و غیررسمی زبان انگلیسی و علوم پایه را در خانۀ شخصی خود در تهران دایر نمود. این کلاس‌ها که عمدتاً برای فرزندان دیپلمات‌ها و برخی از خانواده‌های ایرانی علاقه‌مند به تحصیلات غربی تشکیل می‌شد، در واقع جرقه‌های اولیه برای تأسیس مدرسه‌ای رسمی‌تر بودند. این اقدامات اولیه، با وجود محدودیت‌هایش، زمینه را برای جذب حمایت‌های بیشتر و توسعۀ زیرساخت‌های آموزشی فراهم آورد.

اهمیت آموزش نوین و پتانسیل مدارس خارجی در تربیت نیروی انسانی ماهر، مورد توجه «ناصرالدین‌شاه قاجار» قرار گرفت. در سال ۱۲۶۶ ش. شاه قاجار شخصاً کلنگ بنای مدرسۀ جدید را بر زمین زد. این اقدام که در مکانی مناسب در تهران صورت گرفت، نشان‌دهندۀ سیاست تعامل و پذیرش نسبی نهادهای آموزشی خارجی توسط دربار قاجار بود. این حمایت دولتی، هرچند در ابتدا بیشتر جنبۀ تشریفاتی داشت، اما به مدرسه اعتبار بخشید و راه را برای جذب دانش‌آموزان بیشتر و توسعۀ امکانات هموار ساخت. ساختمان اولیۀ مدرسه، با معماری رایج آن دوران، پایه‌گذار مرکز آموزشی بزرگی شد که بعدها به نام «کالج البرز»۳ شناخته شد.

البته شایان ذکر است این مجموعه در ابتدا در ساختمان تاریخی اتابک، واقع در خیابان لاله‌زار کنونی، مستقر شد. این نقطه، آغازی بود بر فصل جدیدی از آموزش در ایران. تنها دو سال پس از ورود این هیئت، در سال ۱۲۵۲ شمسی، اولین قدم عملی برداشته شد: تأسیس یک دبستانی کوچک در حوالی دروازه قزوین. این مدرسه کوچک که اگر آن را بنیان آغازین دبیرستان البرز بدانیم، اکنون بیش از ۱۵۰ سال از عمر این مجموعه آموزشی پربرکت خود را پشت سر گذاشته است.

این مؤسسه آموزشی در دورانی تأسیس شد که فضای فرهنگی و آموزشی ایران در حال تجربه تحولات بنیادین بود. البرز بیست ‌و دو سال پس از تأسیس دارالفنون که نخستین دانشگاه مدرن ایران محسوب می‌شد و سی‌وچهار سال پیش از صدور فرمان مشروطیت که نقطه عطفی در تاریخ سیاسی ایران بود، پا به عرصه وجود نهاد. شروع به کار این مدرسه مصادف با دوره وزارت «علی‌قلی میرزا اعتضادالسلطنه» بود که به عنوان نخستین وزیر علوم ایران، نقشی کلیدی در ساماندهی نظام آموزشی کشور ایفا می‌کرد. این تأسیس، گامی مهم در جهت گسترش و مدرنیزاسیون آموزش عالی و متوسطه در ایران به شمار می‌رفت و نشان از اهمیت روزافزون تعاملات فرهنگی و علمی با غرب داشت.

همان‌گونه که ذکر شد، گرچه در سال ۱۲۵۰ ش/ ۱۸۷۲ م. هیئت میسیونری آمریکایی به ریاست «جیمز باست» پس از ورود به تهران، دبستان کوچکی - با ۱۰ شاگرد - داشتند که هزینه آن از راهگذر شهریه دانش‌آموزان تأمین می‌شد و در واقع، نخستین پایه دبیرستان البرز به شمار می‌آمد، اما در سال ۱۲۶۴ ش/ ۱۸۸۵ م. که میسیونر «اسموئل وارد» از آمریکا به تهران آمد، با خرید زمینی در خیابانی که بعدها «قوام‌السلطنه» نامیده شد (۳۰ تیر کنونی) و در پی زدن کلنگ افتتاح آن توسط «ناصرالدین‌شاه»، اساس مدرسه‌ای ریخته شد که طبقه دوم ساختمان به آقای...

***

ادامه این مطلب را در سرمشق شماره ۹۱مطالعه فرمایید.