https://srmshq.ir/2aimze
یکی از نونگرانیهای خانوادهها، چگونگی هدایت کودکان به سوی هنر موسیقی است. چگونه یک کودک میتواند با موسیقی، ذهن و روان خود را پویاتر کند؟ چه موسیقی و چه سازی میتواند برای فراگیری او مفید باشد؟ آموزگار خوب و مفید برای آموزش موسیقی به کودک، چه ویژگیهایی دارد؟ چگونه یک کودک میتواند در آینده یک موزیسین خوب باشد؟ با چه شیوهای میتوان به استعداد موسیقایی کودکان پی ببریم؟ تمام این پرسشها میتواند در ذهن پدر و مادرها وجود داشته باشد. در این نوشتار تلاش میکنم راهکارهایی را پیشنهاد دهم که پرسشها کمی به پاسخ نزدیک شوند.
نخست پیشنهاد من برای پدر و مادرها این است که به کودکان پروای گزینش داده شود و خواستههای خود را به آنها سربار نکنیم. بهترین کار، ایجادِ شایستۀ بستری موسیقایی در هوایِ خانه است. هر سر و صدایی موسیقی نیست و یا دستِ کم هنری و کارساز نیست. پخش موسیقی خوب و فاخر در هوای خانه ذهن کودک را بهین و خوشپسند میکند. از پخش گوناگون شیوهها و گونههای موسیقایی و سازهای بیگانه و آشنا نباید هراسید. گزینش هوشمندانه، شایسته و حتی سختگیرانه موسیقیها و آهنگها کافی ست. هر چه آنها بهتر و شایستهتر باشند برای پرورش روان کودک مفیدتر خواهند بود. کمکم کودک به یکی از شیوهها دلشادتر میشود و به یکی از سازها دلبستهتر. راهکار دیگر همیاری برای همراهی کودک با موسیقیها است. شایسته است در هنگام پخش آنها، از کودک بخواهیم با کف زدن و یا کوبیدن بر روی چیزهای بیجان، با ریتم آهنگها همراه شود. بهترین سازهای همراهی در این بزنگاه خودصداهایی مانند کاسه و بشقاب است که کودک با قاشق و چنگال به جانشان بیفتد و همسایگان را به دعای خیر به پدر و مادر کودک وادار کند! از کودکان بخواهیم با سوت و یا آوا، آهنگها را باز اجرا کنند. کودکی که خوب سوت بزند و درست ادای آهنگها را دربیاورد در موسیقی خوش آتیه است. در این بزنگاه هم از دعای خیر همسایگان نهراسید زیرا مهم رشد کودک شما است. شِکوِۀ آنها با فرستادن یک آش نذری فروکش میکند. کمکم میتوان برای کودک سازی کوبهای فراهم کرد. سازی مانند تنبک. ریتم و همراهی درست با آن، یکی از سترگ ستونهای آموزش موسیقی است.
خواهشمندم پدر و مادرها به چشم و همچشمی نیفتند. برای اینکه فرزند دیگری برای نمونه پیانو خریده و کلاس میرود کودک ما هم باید به همان راه برود اشتباه کلانی ست که زیاد به آن دست میزنند. بسیار خانوادهها را میشناسم که برای خرید و آموزش سازهای گران بهسختی افتادند و پس از چندی کودکشان از آن گرانها دلزده شده است. کار پدر و مادرها ایجاد بستر مناسب برای انتخاب کودک است. پس از گزینش کودک از میان شیوهها و سازها پیدا کردن آموزندۀ خوب است. کارآزمایی هنرآموزان بسیار مهم است تا آموزگاری شایسته برای کودک پیدا شود. آموزگاری که هم در کارش خبره باشد و هم در آموزشش. آموزگاری که با روی خوش کودک را به موسیقی گره بزند و او را از این هنر دلزده نکند.
شیوۀ آموزش به کودکان کار آسانی نیست و به سالها آزمودگی و آشنایی با روانشناسی کودک وابسته است. از کودک بخواهیم آموختههایش را برای دیگران بخواند و بنوازد تا از هنرنمایی در بین دیگران ابایی نداشته باشد. بیخودی کار او را بزرگنمایی نکنیم تا در جایی از راه نماند. او باید درک کند که هنر جاده ایست بیپایان و هر کسی تا جایی جلو میرود. ستایش کردنهای بیمورد او را دچار خودنمایی و خودپسندی میکند. او همواره باید هنرجو بماند. چیزی که فراموش کردم این بود که ویژگیهای فردی کودک مانند فرم انگشتها، جنس صدای کودک و توانایی حنجره او میتواند در گزینش ساز و یا آواز برای کودک مهم باشد. یک آموزگار موسیقی آزموده، با بررسی این ویژگیهای میتواند همیارِ کودک در گزینشش باشد. پس از گذراندن دورۀ ابتدایی موسیقی و به زبانی دیگر راه افتادن کودک میتوان او را با چند نوازنده یا خوانندۀ همرده همگروه کرد. کار گروهی همیشه لذتبخش و توانبخش است. بردن کودک به کنسرت بزرگان موسیقی او را به ادامۀ راه دلگرمتر میکند. هر آموزگاری تا مرتبهای میتواند کودک را رشد دهد. میتوان پس از هر مرتبهای میتوان آموزگاری دیگر برای کودک گزید. شکی نیست که با انجام این راهکارها کودک جایگاه خود را در موسیقی مییابد و هم در هنر و هم در روان به رشد و شکوفایی میرسد. به امید بهترینها برای تمام کودکان جهان.
یاحق
https://srmshq.ir/d3jv4q
در چند ماه اخیر، کلمۀ وطن و ایران، پررنگتر شده و به دلیل حملۀ نظامی به خاک کشور، وطنپرستی جایگاه بالاتری پیدا کرده است. در همهجا و هر مراسمی، اسم ایران بیشتر از قبل شنیده میشود و هر کسی به نوعی در تلاش برای گسترشِ وطنپرستی است. برخی دغدغۀ وطن دارند و برخی بهانۀ آن، برخی از نام ایران، استفاده میکنند و برخی سوءاستفاده. در این ایام، موسیقیهای وطنی نقشی پررنگ و کاربردی پیدا کردهاند. ترانهها و تصنیفهای ملی میهنی بهصورت گسترده در فضای مجازی و حقیقی، در رسانههای مستقل و وابسته و هر جایی که بلندگویی برای تبلیغ باشد، پخش میشوند و غرور و تعصبِ ملیِ شنونده را هدف میگیرند.
در طول تاریخ، همیشه از هنر و موسیقی برای پیشبرد اهداف سیاسی و مذهبی استفاده شدهاست. مذاهب و دولتها بهصورت مستقیم و یا غیرمستقیم از موسیقی استفاده کردهاند تا پیام و هدفِ خود را به مخاطب القا کنند. از هزاران سال پیش که اولین فرقههای مذهبی در جوامع شکارچی و خوراکجو شکل گرفته، موسیقی بخش مهمی از آیین و مراسم مذهبی بوده و هنوز هم این نقش به قوت خود باقیماندهاست. در جنگها، انقلابها و وقایع سیاسی، همیشه از موسیقی برای تحریک احساسات سربازان، پیروانِ مکتبهای سیاسی و مردم استفاده شدهاست. به گفتۀ فروید، هنر و موسیقی با ناخودآگاه انسان در ارتباط است و میتواند مستقیم بر آن تأثیر بگذارد و این ناخودآگاه، نقش مهمی در تفکرات و تصمیمات فرد دارد. موسیقی میتواند پیامی را مستقیماً در ضمیر ناخودآگاهِ مخاطب حک کند و احساسات شنوده را تحت تأثیر قرار دهد.
در تاریخ موسیقی معاصر ایران، عارف قزوینی، یکی از پیشروها در گونۀ تصنیف به شکل امروزی است که تصنیفهای زیادی در مورد وطن و وطنپرستی سروده و ساخته است. عارف را همه بهعنوان موسیقیدانی ملی و انقلابی میشناسند. در واقع او را باید از جمله نخستین موسیقیدانان و آهنگسازانی به حساب آورد که مفاهیم اجتماعی و سیاسی را در موسیقی هنری ایران به کار برده است. او در کتابش به موقعیت موسیقی و موسیقیدانان عصر خود اشارههایی دارد و مینویسد: «وقتی من شروع به ساختن تصنیف و سرودهای ملی و وطنی کردم، مردم خیال میکردند باید تصنیف برای (ببری خان) گربۀ شاه شهید ساخته شود... من در زمانی دست به ساختن تصنیفهای وطنی زدم که از هر ده هزار ایرانی یک نفر هم نمیدانست وطن چیست و تصنیفهایی هم که وجود داشت، به غیر از تصنیفهای شیدا، همه مبتذل بودند».
عارف زبان و ادبیات جدید و بکری را در عرصۀ تصنیف سرایی در موسیقی ایران عرضه کرد. قطعاً قبل از عارف، انتقاد به سیاسیون و سیاست توسط شعرا در ادبیات ایرانی وجود داشته است، اما در نگاهی عمومی اغلب این انتقادات با زبان اشاره و یا استعاره بیان شده است. عارف قزوینی به طور آشکار و مستقیم فساد حاکم بر دولتیها، طبقۀ برخوردار و حتی شاه ایران را به باد انتقاد میگرفت.
یکی از معروفترین تصنیفهای وطنی و اعتراضی عارف قزوینی، تصنیف «هنگام مِی» یا «از خون جوانان وطن» است که در فضای مدالِ آواز دشتی آهنگسازی شده است. عارف در این تصنیف با یک ملودی زیبا و روان و در عین حال غمگین، حمیت و غیرت خود را در همراهی با وطن و مردمش اعلام میکند. متنِ شعرِ این اثر نیز به قلم عارف است و این تصنیف را به «حیدرخان عمو اوغلی» یکی از قهرمانان ملی در عصر مشروطه تقدیم کرده است. بندهایی از این تصنیف که عارف مستقیماً هیئت حاکمه وقت ایران را به باد انتقاد میگیرد به شرح زیر است:
«خوابند وکیلان و خرابند وزیران
بردند به سرقت همه سیم و زر ایران
ما را نگذارند به یک خانۀ ویران
یا رب! بستان داد فقران ز امیران
از اشک همه روی زمین زیر و زبر کن
مشتی گرت از خاک وطن هست به سر کن
غیرت کن و اندیشه ایام بتر کن
اندر جلو تیر عدو زیر و زبر کن
چه بدکرداری ای چرخ، چه کجرفتاری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ، نه دین داری نه آیین داری ای چرخ»
سید عبدالحسین مختاباد در کتاب «تاریخی از موسیقی معاصر هنری ایران» در این مورد مینویسد: بیانی اینگونه متهورانه و هنرمندانه در نقد و حمله به هیئت حاکمه از سوی عارف قزوینی امری بسیار غریب و بعید در تاریخ هنر ایران بوده است، چرا که معمولاً شعرا و هنرمندان با زبان ایما و اشاره و استعاره مقصود خود را بیان میداشتند؛ اما از سویی با توجه به فضای سیاسی و اجتماعی ایران در اواخر قرن سیزدهم هجری شمسی که منجر به انقلاب مشروطه گردید، لزوم تغییرات عمیق در عرصه کلام و موسیقی ایرانی که بتواند منعکسکنندۀ دردهای واقعی جامعه باشد، به امری ضروری و عام تبدیل گشته و به همین دلیل موسیقیدانان و شعرای برتر همانند عارف پا به میدان نهادند. آنها به نزاع با سیستم سنتی حاکم بر ادبیات و موسیقی رفته و با معرفی معانی و ملودیهای بدیع و فصیح، ساختاری نو و در خور موسیقی ملی ایران بنا نهادند.
پروفسور محمدرضا آزادهفر در کتاب «اتنوموزیکولوژی، رویکردهای مطالعاتی» در مورد تأثیر و تأثر موسیقی و سیاست بر این باور است که دو نسبت برقرار است، تأثیر موسیقی از سیاست و تأثیرپذیری سیاست از موسیقی. بیان انسانی موسیقی به شدت تحت تأثیر حال و هوای آدمی است. این نکته به خوبی در این شعر از حافظ به چشم میخورد که میگوید: «کِی شعر تر انگیزد، خاطر که حزین باشد». از آنجا که انواع مظاهر هنری بهویژه موسیقی، مهمترین واسطههای بروز بیان انسانی است، میتوان انتظار داشت که احوالات سیاسی، موسیقی را دستخوش تغییر و تحول قرار دهد. یکی از این نمونه تأثیرات را میتوان در ترانههای انتقادی عارف قزوینی مشاهده کرد. عارف قزوینی در پاسخ به انتقادی گزنده به یکی از تصانیف خود به نام «دل هوس سبزه و صحرا ندارد» پاسخی را سالها پس از آن تصنیف، مینویسد که نشان میدهد این تصنیف مستقیماً تحت تأثیر وقایع سیاسی آن دوران نوشته شده است.
مسعود کوهستانینژاد، در مقالهای تحت عنوان «نخستین کنسرت مدرسۀ عالی موسیقی و نقد عارف قزوینی» از زبان عارف قزوینی مینویسد: «در شهر تبریز که بودم جریدۀ ایرانشهر را میخواندم، دیدم یکی از ادبای ادبار خلقالساعه، یا همفکرهای سالون مدرسه عالی موسیقی، شرحی در موضوع غم و اندوه و حزن نوشته، ضمناً شکایت از تصنیف (دل هوس سبزه و صحرا ندارد) باز کرده و نوشته است که در آن تصنیف درِ هرگونه خوشی را روی عموم بسته و سراینده خود از این مصیبت ماتمزده و در کنج خانه نشسته (از گریه فضای خانه را گل کرده، صرفنظر از باغ و گل و مل کرده). در اینجاست که میرزا خودروهای دیمی نویس وقتی قلم به دست میگیرند، نه از روی عقیده است نه از روی مرام است و مسلک، ... و الا اگر این آدم بیفکر از روی چیزی نوشته بود، باید جملۀ «خانه ز همسایه بد در امان نیست» را هم متذکر میشد. برای اینکه این تصنیف به هنگام آمدن محمدعلی میرزا به تحریک روسها، به ایران ساخته شد. در یک چنین بهاری که میشود او را خزان آمال تازهرستۀ ملتی گفت، البته دلی برای کسی نمیماند تا چه رست به اینکه هوس سبزه و صحرا داشته باشد. اگر در همچو موقعی چنین دلی یافت شود، باید آن را حواله به قناره قصابی کرد». بندهایی از این تصنیف به شرح زیر است:
«دل هوسِ سبزه و صحرا ندارد
میلِ به گلگشت و تماشا ندارد
دل سرِ همراهیِ با ما ندارد
خون شود این دل که شکیبا ندارد ...
چه ظلمها که از گردشِ آسمان ندیدیم
به غیرِ مشتِ دزد، همرهِ کاروان ندیدیم
در این رمه به جز گرگ، دگر شبان ندیدیم
به پای گل به جز زحمتِ باغبان ندیدیم
به کوی یاز جز حاجبِ پاسبان ندیدیم ...
خانه ز همسایۀ بد در امان نیست
حُبِّ وطن در دلِ بدفطرتان نیست
سگ به کسی بیسبب، مهربان نیست
رَم کن از آن دام که آن دانه دارد ...
همتی ای خلق، گر ایران پرستید
از چه در این مرحله ایمن نشستید
منتظر روزی ازین بدترستید؟
صبر ازین بیش دگر جا ندارد ...
گر نبری گنج، توانگر نگردی
این رهِ عشق است، دلا برنگردی
شمع صفتسوز که تا کشته گردی
عارفِ بیدل سرِ پروا ندارد ... »
سعید کریمی در کتاب «جریانشناسی موسیقی مردمپسند ایران» در مورد تصنیف در دوران قاجاریه میگوید: یکی از زیرشاخههای تصنیف در دوران قاجاریه، تصنیفهای مشروطه است. این تصانیف از لحاظ جریانشناسی زیر شاخۀ تصنیفهای قاجار است که نکتۀ متمایز در محتوای آنها است. محتوای تصنیفهای مشروطه، به مسائلِ سیاسیِ روز، یعنی مشروطیت میپردازد. عارف قزوینی مهمترین چهرۀ این جریان است و نخستین کسی است که از پتانسیلِ اجتماعیِ بالای ترانه در راستای تهییجِ افکارِ عمومی و انتشارِ عقایدِ خود استفاده میکند.
در پایان میتوان نتیجه گرفت که عارف قزوینی، پیشرو و پایهگذار موسیقی اعتراضی و ملیمیهنی در دوران موسیقی معاصر ایران است. عارف با سرودن و ساختن تصنیفهای بسیاری در مورد وطن، به نقد طبقۀ حاکم جامعه پرداخت و اعتراض خود را با هنرِ موسیقی بیان کرد. عارف از اولین کسانی بود که در مورد وطن و اهمیت آن شعر سرود و با استفاده از موسیقی، هویتِ ملیمیهنی و حسِ وطنپرستی را در مردم زنده کرد.